همشهری آنلاین - وجیهه امیرخانی: شادروان گرچه درباره زندگی آدمهای حاشیهنشین است اما خلاف قاعده همیشگی سینمای ایران به سراغ موقعیت هایی در زندگی طبقه فرودست رفته و قصه آدمهایی را رویات میکند که در تلخترین موقعیتها هم میتوانند شیرینی خلق کنند. گپ و گفتی صمیمانه انجام دادهایم با حسین نمازی که بعد از «آپاندیس» فیلمی که در آن سالها به جشنواره فیلم فجر راه پیدا نکرد اما بعدها توانست جایزه فیلمنامه را از جشنواره مونترال به دست بیاورد، «شادروان» را روی پرده دارد. ملودرامی شیرین از خانوادهای کم بضاعت که به هر دری میزنند تا از پس بحران های بزرگ زندگیاشان برآیند.
چطور به ایده شادروان رسیدید؟ بیشتر میخواهم از اینجا شروع کنید که با توجه به شرایط سخت اقتصادی طی این سالها، سینما به فیلمهایی از این جنس رو آورده و به سراغ طبقات کم بضاعت اجتماعی رفته از ابد و یک روز و متری شیش و نیم گرفته تا شنای پروانه و جاندار حتی قهرمان اصغر فرهادی ، اما نگاه شادوران به این طبقه از آدمها متفاوت است و نمیخواهد ما را در سیاهی و تلخی زندگی آدمهایی از این طبقه غرق کند.
به نظر من فضای جامعه امروز ما به اندازه کافی بحران زده و یاس آلود هست که حتی من فیلمساز هم کشش و توان تماشای فیلم تلخ را ندارم. علاوه بر این من به هیچ وجه تمایلی به تکرار و زدن حرفهای گفته شده ندارم. رفتن در قالب کلیشه و تکرار نه تنها برایم جاذبه ندارد که دافعه هم دارد و باعث می شود سوژه تکراری را کنار بگذارم. وقتی به ایده شادروان رسیدم احساس کردم این همان چیزی است که دلم می خواهد و باید آن را بسازم. من این طبقه را به خوبی می شناسم کسانی هم که این طبقه را می شناسند خیلی خوب می دانند که فضای زندگی افراد این طبقه پر از نکبت و سیاهی و تلخی نیست. این طور بگویم که تنها چیزی که این طبقه کم دارد پول است. در حقیقت آدم های این طبقه به نوعی نسبت به دیگر طبقات اجتماعی مفاهیمی مثل خانواده، فامیل، همسایه و ... را بهتر و بیشتر درک میکنند و برایشان مهم است.
شما در واقع برجستگی یا برتری های اخلاقی به این طبقه می دهید؟ همانطور که می دانید یکی از پررنگ ترین نقدهای منفی که از زمان جشنواره در مورد شادروان گفته شده همین بوده که شادروان در تقدیس فقر است.
بله. به نظرم روند کلی زندگی این قاعده را دارد. انسان نمیتواند در هر طبقه و هر مدل زندگی همه چیز را با هم داشته باشد. وقتی پول زیاد داشته باشی ناخوادآگاه خواب راحت از تو سلب می شود. وقتی شهرت را انتخاب می کنی رفت و آمد عادی و آسایش را از دست می دهی. محال است که همه چیز در کنار هم به دست بیاید. من بیش از آنکه بخواهم امتیاز ویژهای به فقر یا این طبقه بدهم. می خواهم بگویم خیلی از مفاهیم در این طبقه هنوز زنده و پویاست که در دیگر طبقات اجتماعی یا نیست یا کمرنگ شده است.
من به هیچ وجه معتقد به تقدیس فقر نیستم چه کسی گفته ذات فقر مقدس است! هر کس هم چنین ادعایی کند ادعای گزافی ست. اما وقتی مشکلی از یک طبقه از آدمها را بزرگ کنیم باعث میشویم آنها شرایط بهبود زندگی را از دست بدهند. به نظر من در کنار این حجم از فیلم های تلخ و غمبار از طبقه فرودست چه اشکالی دارد فلیمی از جنس شادروان هم باشد و دیده شود.
بله و به نظر میرسد گاردی وجود دارد برای دیده نشدن دیگر جنبههای زندگی آدمهای این طبقه. ما همیشه باید فقر و نکبت و سیاهی این طبقه را روی پرده سینما ببینیم.
دقیقا همینطور است. به هر حال انبوه مشکلات، به خصوص مشکلات مالی و اقتصادی نه تنها مختص این طبقه که بسیاری از دهکهای اجتماعی را در برگرفته است اما این مشکلات نباید باعث شود ما خیلی از مسائل را ندیده بگیریم.
نکته اینجاست که خلاف نقدهای منفی که درباره ستایش فقر در «شادروان» گفته شده حال و هوای داستانی این فیلم اتفاقا در ستایش امید است. همان کلیدواژهای که طی سال های اخیر در سینمای ایران زیاد شنیده میشود و بیشتر فیلمها به نوعی با برچسب سیاهنمایی و ناامیدی نقد میشوند.
بله. تنها چیزی که ما دست اندرکاران سینما در سینما به فراموشی سپردهایم امید است. به هر حال ما که نمیتوانیم ادعای بزرگتری از سینمای هالیوود داشته باشیم. آنها هم این راه را در دهه ۸۰ رفتند اما سرانجام به این نقطه رسیدند که سینما امید لازم دارد. سینما فانتزی لازم دارد. سینما رویاپردازی نیاز دارد.
بله و به طور کلی انسان به خودی خود برای ادامه مسیر در زندگی نیاز به امید، نیاز به فانتزی و رویاپردازی دارد.
بله اگر در همین لحظه ای که هستیم امید را از ما بگیرند دیگر نمیتوانیم ادامه مسیر بدهیم. حتی آدمی که پای چوبه دار است و قرار است فردا اعدامش کنند هم با کورسوی امید تا فردا زنده است در غیر این صورت همان لحظه و قبل از چوبه دار میمیرد. من در انتهای فیلم قبلیام آپاندیس به اندازه یک دیالوگ و لبخند امید را باقی گذاشتم اما بعد به این نتیجه رسیدم که امید در فیلم های من نباید تا این حد کم و ناچیز باشد و باید در متن فیلم جاری باشد.
همین شد که شادروان را پر از امید نوشتم. جدای از اینکه من به هر حال سینمای قصه گو و درام را دوست دارم و به آن آشنا هستم، میتوانستم با همین قصه و موقعیتها و فقط با جابجایی دیالوگ ها نفس مخاطب را در سینه حبس کنم اما نکردم. دلم میخواست مخاطبی که برای تماشای فیلم آمده علاوه بر اینکه قصه بشنود و با یک درد اجتماعی روبرو شود با حال خوب سینما را ترک کند.
مضمون اصلی من در شادروان بیان این موضوع بود که هستند آدم هایی که پول دفن و کفن پدر خود را هم ندارند. مضمون از این تلختر وجود ندارد. یعنی وقتی پول نداری حتی نمیتوانی بمیری. اما من نمی خواستم مخاطبم را زجرکش کنم. شاید قبلا به نوعی دلم میخواست اما در حال حاضر نمیخواهم.
یعنی شرایط موجود حاکم بر جامعه نگاهتان را تغییر داده است و آن همه تلخی را نمیپسندید؟
به نظرم جامعه دیگر کشش آن همه تلخی را ندارد. ما نه تنها جامعه در کشور و به طور کلی در منطقهای زندگی میکنیم که هر روز بستر یک اتفاق و بحران تازه است. کافی است یکی از همین اتفاقها در دنیای غرب بیافتد که همه ارکان زندگی آنها را به هم بریزد. اوکراین نمونه واضح و روشنی از این ماجراست. در چنین شرایطی جامعه دیگر کشش و فرصتی برای شنیدن و دیدن تلخی و سیاهی ندارد.
آقای نمازی شما خودتان هم در زندگی روحیه طنز دارید؟ شیوه برخوردتان در مواجهه با مسایل مختلف طنازانه است؟
خیلی زیاد. این طور بگویم که ۹۰ درصد دیالوگهایی که شما در شادروان میبینید و با آن میخندید دیالوگهای روزمره خود من است. شخصیت خود من همینطوری است که در آدمهای شادروان میبینید. شما در آپاندیس هم در نیمه اول آن با موقعیتهای کمدی میخندید.
در ادامه مسیر فیلمسازی همین مسیر را میخواهید ادامه دهید؟ در فیلم های بعدی هم با همین نگاه شادروان و به سراغ همین طبقه اجتماعی میروید؟
مضمونی که من در سینما دوست دارم ملودرام اجتماعی است. فضایی شیرین خانوادگی که بستر ملودرام باشد. این جذاب ترین ژانر یا گونهای ست که دلم میخواهد مسیر فیلمسازیام را در آن ادامه بدهم. فیلم سینمایی (coda) کودا که امسال در اسکار هم درخشید و جوایز بسیاری گرفت نمونه درستی از این گونه مورد علاقه ام است. به نظرم کودا یکی از بهترین آثار تاریخ سینماست. قصهای جدی و عمیق در فضایی شیرین و خانوادگی.
من قصه مشابه این فیلم را داشتم و بسیار افسوس خوردم که به سرانجام نرسید. داستان من هم درباره دختر نوجوان شنوایی بود که تنها عضو یک خانواده ناشنوا بود و یک بخش آن را هم در شادروان به آن پرداختم. کدا فیلمی شیرین است با قصهای به شدت عمیق و جدی که توانسته در تلخترین سکانسها تو را میخکوب طنز و شیرینی خود کند. شاهسکانس کودا تمرین آواز دختر در خانه است که به دلیل ناشنوا بودن والدین، با صحنه هماغوشی پدر و مادر روبرو میشود. تلخترین سکانس با یک ایده به ظاهر ساده چنان در فضایی شیرین قرار میگیرد که مخاطب را میخکوب میکند.
این ترکیب در سینما شبیه داروهای تلخی است که به آن قند و شیرینی اضافه میکنند تا قابل تحمل شود. در واقع این لحن شیرینی که در کودا و شادروان دیده میشود برای تحمل تلخی داستان فیلم است. تلخ تر از این قصه سراغ دارید که یک خانواده به خاطر فقر و بی پولی نمیتواند جنازه پدرش را دفن کند. موضوعی به این تلخی باید شیرینی به آن اضافه شود که قابل تحمل باشد.
البته اندازه و مقدار این شیرینی هم مهم است که لحن فیلم به لودگی نیافتد. در شادروان این لحن خیلی درست پیش رفته و تقریبا در هیچ جایی سطح آن به دام لودگی یا ابتذال نیافتاده است.
من اصلا نمیخواستم در آن حد از مخاطب قهقهه بگیرم. حتی این موضوع تا آنجا برایم جدی بود که به یکی از دوستان گفتم فیلمنامه را بخوان هرجا قهقهه داشت زیر آن خط بکش و من همه آن دیالوگ های خنده دار را حذف کردم. نمیخواستم مخاطب را با شادروان اینهمه بخندانم. دلم میخواست مخاطب با تماشای شادروان لبخند به لب داشته باشد.
و به نظر می رسد با تبلیغات محیطی محدود فیلم خودش را به گیشه تحمیل کرده و جزو پرفروش های سینمای امسال شده است. درباره برخورد غیرعادلانه صدا و سیما نظری ندارید؟ شما در مصاحبهای گفته بودید که تصور میکردید عضوی از خانواده تلویزیون هستید و انتظار این برخورد سلبی با فیلم شادروان را نداشتید.
بله برای شخص من قابل هضم نبوده و نیست. صدا و سیما همانطور که به همه فیلمها تیزر میدهد میتوانست برای شادروان هم حقی قایل شود اما چرا آنقدر سلیقه ای برخورد میکند برای خود من هم روشن نیست.
حتی آقای عباس نادران، (تهیه کننده) هم در صفحه شخصیاش تشکر طعنهآمیزی از صداوسیما کرد.
راستش را بخواهید این برخورد غیرحرفهای برای همه ما به نوعی سورپرایز بود. برای خود من چیزهایی درباره رسانه ملی باید ثابت می شد که شد .
آقای نمازی از پروژهها و کارهایی که در دست دارید برایمان بگویید؟
یک فیلم سینمایی در فضای شادروان در دست دارم. تعدادی پیشنهاد سینمایی و نمایش خانگی هم دارم که هنوز هیچ کدام قطعی نشده است.
نظر شما